Monday, April 16, 2012

لخت لخت

چقدر دلم لک زده برای عریانی. برای اینکه آفتاب را بهانه کنم و رهاییم را پس بگیرم. برای اینکه آب را تنها حائل تن های عریانمان کنم و فریاد برآورم که هیچ آسمانی به زمین نمی آید اگر مردمانی بی دغدغه عریانیهای هم را خیره شوند. ببینند بی واهمه آنچه که دوست دارند و چشم پوشند از آنچه نمی خواهند. باز می خواهم بلولم به همراه یگانه شریک زندگیم بی هیچ تن پوشی در میان مردان و زنانی که نه در میان پاهاشان شرم دارند و نه در برجستگی سینه هاشان، آزاد از هر از دست دادنی و هر بدست آوردنی

No comments:

Post a Comment